«ایران، تخریب ضروری» یا جنگ تحمیلی
حمید محوی حمید محوی

27 ژوئن 2013، پاریس

 

http://interculturel.blogfa.com/post-69.aspx

 

«ایران، تخریب ضروری»

یا

جنگ تحمیلی

و نقش مخالفان رژیم در زمینۀ میان فرهنگی ایران

تأملاتی در باب مسائل زیبائی شناسی

(نیّت هنرمند زیر علامت سؤال)

نمونه : «نقی» و محکومیت شاهین نجفی

حذف [فاعل شناسنده] نشان بارز فرهنگ طبقات حاکم

و

ناتوی فرهنگی

 

وقتی برای ترجمۀ کتاب «ایران، تخریب ضروری» نوشتۀ ژان میشل ورنوشه، با وجود تمام مشکلاتی که شیوۀ نگارش ورنوشه برایم ایجاد می کرد، تصمیم گرفتم و کار ترجمه را شروع کردم، فکر می کردم که این کتاب در تمام صفحاتش در عین حال به شکل انتخابی می تواند زمینه ای باشد برای کار نقد، و بررسی چگونگی و اشکال مشارکت اپوزیسیون های ایرانی در نقطۀ مفصلی با طرح های تجاوزکارانه و سلطه جویانۀ غرب امپریالیستی در تمام طول و عرض فعالیت ها و بازنمائی ها و شیوۀ بیانی و اندیشه و رفتار هایشان در «تخریب ایران»، و بطور مشخص در زمینۀ فعالیت های فرهنگی و هنری که از دیدگاه من نامیدن آن به عنوان «روبنا» در واژگان مارکسیستی به هیچ عنوان نمی تواند موجب تنزل اهمیت آن در رابطه با زیر بنا باشد.

 

پیش از این در چهار چوب بررسی آثار میان فرهنگی ایران، نشان دادم که تا چه اندازه به اصطلاح آلترناتیوهای ایران در سطح کشورهای غربی و با پشتیبانی های غربی کاملا و بی هیچ استثنائی به ناتوی فرهنگی _ فرهنگ ابتذال _ و بهتر بگویم به فرهنگ طبقۀ حاکم بورژوازی وابسته و معامله گر _ خریدار ابزار برای تولید اجناس بنجل _ دفتر نمایندگی امپریالیسم _ و مشوق ضد فرهنگ _ یعنی فرهنگ سرکوب و گسترش ترس و همان ترسی که موجب توقف اندیشه بوده و به تعبیر مکتب فرانکفورت - هورکهایمر «منشأ حماقت» است. در اینجا  یادآوری می کنم که این نوشته به پیکرۀ گفتارهای تحلیلی در وبلاگ «میان فرهنکی ایران» (1) تعلق دارد و در آن سمت و سوها باید خوانده شود.

در اینجا موضوع شاهین نجفی خوانندۀ رپ ایرانی را به دو دلیل کاملا مشخص انتخاب کردم، ابتدا می خواهم نشان دهم که تا چه اندازه پدیدۀ «شاهین نجفی» و امثال او در طیف میان فرهنگی های به اصطلاح آلترناتیو، به طرح «تخریب ایران» توسط نظام جهانی گره خورده و سپس به این علت که محکومیت او بخاطر ترانۀ رپ «نقی» از سوی مقامات مذهبی ایران که توهین به مقدسات تلقی شده، مسائل و مشکلاتی را از دیدگاه زیبائی شناسی مطرح می سازد که بررسی آن می تواند برای تأملات ما در این زمینه مفید باشد.

بررسی این موضوع را اجازه دهید با این پرسش آغاز کنیم که کدام سنجه ها بوده اند که گزینش «شاهین نجفی» را به عنوان هنرمند آلترناتیو _ اپوزیسیون _ هنر اعتراضی _ در رسانه های اپوزیسیون و به همین گونه رسانه های همانهائی که طرح تخریب ایران را در سر می پرورانند (غرب امپریالیستی و از جمله برای تصاحب دومین ذخیرۀ گاز جهان یعنی کلید تسلط بر آسیا و اروپا در پایان دوران نفت)، تشویق کرده است.

 بی گمان این نوشته هنوز خیلی از یک پاسخ جامع به دور خواهد بود و من تنها به گوشه ای از تمام مسئله می توانم بپردازم. ابتدا و پیش از همه خیلی سریع باید به موضوع یا ضرورت دموکراتیزاسیون فرهنگ  و هنر _ از دیدگاه ما _ زیرا که از برخی دیدگاه های دیگر ضرورتی برای دموکراتیزاسیون وجود ندارد _  یعنی یکی از موضوعات دائمی ما در بررسی میان فرهنگی ایران _ اشاره کنم و بگویم که امکانات و امتیازات و پشتیبانی هائی که در فضای اروپا در اختیار این «هنرمند»(2) و یا امثال او  قرار می گیرد به هیچ عنوان نسبتی با دموکراسی ندارد، و بر عکس در چشم انداز رسانه ای، یکی از تأثیراتی که بر جا می گذارد، ایجاد برخی توهمات و تخلیات پوشالی و پوچ در اذهان عمومی و خاصه جوانترها در رابطه با آزادی و فعالیت فرهنگی و هنری در سرزمین های غربی و به اصطلاح پیشرفته است. در بهترین حالت، یعنی وقتی که خود فرد «هنرمند»  با نظام حاکم در تبانی آشکار و آگاهانه نباشد، می توانیم بگوییم که او اندک اندک به دلیل امتیازاتش و در امتیازاتش ازخودبیگانه شده و در هر صورت نتیجه یکی خواهد بود، زیرا که به دلیل همین از خودبیگانگی و غفلت از خویشتن و واقعیت جهان پیرامون، در تبانی با نظام حاکم قرار می گیرد، و آثاری را هم که خلق می کند به احتمال خیلی زیاد شانس پیوستن به ذخیرۀ واقعا فرهنگی و هنری را نخواهد داشت. زیرا اثر هنری قطعا باید حاوی نقد پیشگام باشد، و مفهوم خاصی را ارتقا دهد و معبری باشد برای فردای متعالی، ولی  از وقتی که فرد از موضع انتقادی در رابطه با نظام حاکم عقب نشینی می کند و حتی با آن در تبانی قرار می گیرد _ دیگر از مکتب درس آزادی_ از مکتب شورش هنری –  ازمکتب اعتراضی _ (و بگوییم  از مبازرۀ طبقاتی) خارج می شود، و پیامد چنین وضعیتی این است که فرد کاندیدا برای جهان هنر  دیگر قادر به والاگرائی نیست و اثری هنری نیز نمی تواند بیافریند. روانکاوان نیز در وضعیت مشابهی قرار دارند، زیرا رابطۀ بالینی تحلیلی که با متقاضیان («بیماران») خود دارند، نیازمند والاگرائی و نوعی خاصی از نقد است (...)، ولی به دلیل تبانی با نظام تبهکار حاکم و تلقی کردن همین نظام به عنوان نام پدری و قانون، فرد روانکاو تنها می تواند با واپس زدن چنین واقعیتی یعنی با تکیه به پدر ورشکسته در جایگاه پدر فرهنگی به عضو کمابیش ممتاز جامعۀ مصرفی و طبقاتی تبدیل شود، و نه هرگز به عنوان کارشناس ناخودآگاه و عامل عبور از آن، و یا فردی که به گسترش شخصیتی افراد یاری می رساند و تمام دعاوی رایج در بازار روانکاوی که فرویدی باشد یا لکانی و یا غیره.  بر این اساس یعنی با حذف بخش تاریخ اجتماعی تمام دعاوی که در زمینۀ بهداشت روانی مطرح می کنند پوچ از آب درخواهد آمد و به ویژه تنها می تواند در غالب موارد مولد هذیان نزد متقاضیان روانکاوی باشد. و باید دانست که این هذیان ها به نوعی – به طور کلی _ با پدیدۀ اختراع بیماری از سوی شرکتهای چند ملیتی در زمینۀ داروسازی نزدیکی های کمابیش پر رنگی پیدا می کند، که جلوی ویترینشان همیشه تعدادی پزشک و روانپرشک برجسته به نمایش می گذارند، ولی این سفید پوشان در واقع خریداری شده و  بزهکار هستند.

کوتاه سخن این است که تا همین جا اگر بخواهیم بدانیم به چه علتی غرب و نظم جهانی _ جامعۀ طبقاتی _ به این و یا آن «هنرمند» امکانات و جایزه می دهد، و یا از او پشتیبانی می کند، باید بدانیم که یکی از سنجه ها و علت ها چنین بوده است که این و یا آن «هنرمند» به هیچ عنوان نه خودش و نه اثرش هیچ نسبت حقیقی و عینی با دموکراسی نداشته و علاوه بر این خواهی نخواهی، آگاهانه و یا ناخودآگاهانه _ به دلایل اتحاد طبقاتی و حاکمیت فرهنگ طبقۀ حاکم_ به طرح و خواست و تمایلات ارباب کار تعلق داشته _ و از آنجائی که امروز طرح و خواست ارباب کار بر مبنای تخریب (ایران) است آن هنرمند و اثرش حتما و قطعا  می بایستی حامل چنین خصوصیت ضد دموکراتیکی باشد. و علاوه باید به شرایط خلق و ایجاد و انتشار اثر  نیز توجه نشان دهیم که غالبا غیر دموکراتیک بوده است. با آگاهی به این امر کاملا روشن برای میرندگان تمام عالم _ بجز برای نیمه خدایان بی مرگ _ که چنین شرایطی برای فرهنگ و هنر الزاما با اختناق و دستگاه سرکوب و عوامفریبی گره کور خورده است. و فراموش نکنیم که فرهنگ طبقۀ حاکم _ نظام جهانی _ اولترا لیبرالیسم آنگلوساکسون و متحدانشان در جهان سوم که طبقات بورژوازی وابسته و معامله گر را تشکیل می دهد _ امپریالیسم جهانی _ نظام سرمایه داری و جهانی _ ناتوی فرهنگی اگر از چنین هنرمندانی دفاع می کند، اگر چنین هنری را که ابتدا آن را اصالت هنری تهی ساخته و شیئی را که ازخودبیگانه بوده و از نظام ازخودبیگانه زا برآمده و به هدف از خودبیگانه سازی و ایجاد بهت زدگی در سطح عمومی منتشر می سازد، به این علت بوده است که هدف خاصی داشته : یعنی تصاحب منابع جهان و تسلط بر جهان و جهانیان، حتی به بهای تخریب کشورها و کشتارهای صد ها هزاری و حتی میلیونی توده های بی دفاع ساکن کرۀ زمین (فهرست سیاه واقعا بسیار بسیار طولانی است). در نتیجه سنگینی مسئولیت آنهائی که با این نظام غیر دموکراتیک در زمینۀ فرهنگی و هنری (و در زمینه های دیگر) همکاری می کنند، از حد قابل تصور عبور می کند.

در اینجا به سنجه های دیگری می پردازیم، و پرسشی را که در بالا مطرح کردیم، دوباره تکرار می کنیم : کدام سنجه ها بوده اند که گزینش «شاهین نجفی» را به عنوان هنرمند آلترناتیو _ اپوزیسیون _ هنر اعتراضی _ در رسانه های اپوزیسیون و به همین گونه رسانه های همانهائی که طرح تخریب ایران را در سر می پرورانند، تشویق کرده است؟

برای شناسائی سنجه های دیگر، با هم پای مصاحبۀ او با رادیو بی بی سی می نشینیم(3). ابتدا سخنرانی مجری برنامه را می بینیم که با مظلوم نمائی و طرح موضوع سانسور می خواهد بگوید که این هنرمند از سانسور رنج می کشیده و در ایران مانع کار او می شدند. بی گمان موضوع سانسور که در ادامۀ آن، موضوع رسانه دروغ و تحریف خبری واقع شده است(...) تصور نمی کنم نشریات و رسانه های حاکم در غرب مثل بی بی سی در وضعیت مطلوبی باشند که بتوانند از پایگاه مصلح اجتماعی و مبارز آزادی، و مدافع آزادی بیان کشوری مثل ایران را به باد انتقاد بگیرند. نه اینکه بخواهیم منکر سانسور یا اختناق در ایران بشویم، بلکه مشکل اینجاست که هدف از طرح چنین مسائلی از سوی محافل غربی چندان قابل اطمینان نیست. و علاوه بر این، اگر چه هنرمند باید در کارش آزاد باشد، و اساسا همانگونه که ژولیا کریستوا می گوید « هنر درس آزادی است»... ولی فراموش نکنیم که در هر صورت وقتی به اصطلاح «هنرمند» به فضای به اصطلاح آزاد رسید، چیزهائی که می گوید ممکن است جهان هنر به آن ویزای عبور ندهد و به اهداف سیاسی و استراتژیک خاصی پاسخ بگوید، به عبارت دیگر به خواست و تمنای غیر ( یک غیر مخرب و جنایتکار) پاسخ بگوید، یعنی همان غیر _ از خودبیگانه ساز _ که تمام امکانات مادی فعالیت او را تأمین می کند. در اینجا باید یادآوری کنیم که شاهین نجفی به ویژه پس از توطئۀ سبز واشینکتن و گوآدولوپ 2 خیلی در صدای آمریکا و حتی به زمینۀ پخش و دریافت اثر بین چپ های افراطی و سایت کمون سرخ که احتما مجاهدین خلق آن را طی جنبش سبز راه اندازی کرده بودند، حضور داشته است. آری، هنرمند آزاد است که بیافریند و هیچ قدرتی حق ندارد حتی یک ویرگول را هم به او تحمیل کند. این یک اصل است. ولی وقتی فرد «هنرمند» وارد شبکه ای شد که به هدف تبلیغات برای تخریب  و یا تسلط بر کشوری خاص می کوشد  _ کشور خودش _ ایران _ با پیامدهای مادی و جانی عظیم و غیر قابل تصور _ در این صورت آزادی او را باید مشروط تلقی کنیم. خصوصا به این علت که آزادی او عمومیت ندارد. مدتها پیش نیلوفر بیضائی طی مقاله ای _ به عنوان بنیانگذار تآتر دریچه در آلمان، می گفت «حالا مسئله اینجاست که با این آزادی چه کار می خواهیم بکنیم» به عبارت دیگر چنین افراد صاحب امتیازی به اندازی ای از خودبیگانه  و به اندازه ای با جهان پیرامونشان بیگانه هستند که وضعیت نسبتا  استثنائی و نسبتا ممتاز خود را عمومیت می بخشند. و وقتی موضوع آزادی را در فراسوی محدودۀ فردیت یک فرد مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم که در همین کشورهای اروپائی برخی از هم میهنان خود او بخاطر آزار و شکنجۀ روانی  دراز مدت و وضعیت بد زندگی روزمره و فشارهای عصبی در میادین متروپل های اروپائی و گاهی از روی عمارت موزۀ لوور دست بخود کشی زده اند، در این صورت او دیگر هنر مند آزادی نخواهد، بلکه فردی است صاحب امتیاز و در خدمت تبلیغات ارباب کار و با اهداف از پیش تعیین شده.

همین مجری بی بی سی، در توضیحات اولیه اش می گوید که این هنرمند رپ نام مستعار «شر» را انتخاب کرده است. البته داعیه هنر مبنی بر اینکه هیچ نهاد و قدرتی نمی تواند تعیین کند که «هنرمند چه باید بگوید و چه نباید بگوید»، کاملا موجه است. ولی آنچه که در اینجا ندیده گرفته می شود، این است که آنچه هنرمند می گوید همیشه می تواند پاسخی باشد به نیازهای ارباب کار، و  می تواند توسط نظام  حاکم خواهی نخواهی برای اجرای همان اهدافی که در بالا به آن اشاره کردیم مصادره شود. به ویژه وقتی درها را نیز همین ارباب کار برای مأمور هنری باز کرده باشد.

با این وجود، نخستین پرسش مجری رادیو بی بی سی، در مورد محکومیت شاهین نجفی از سوی مقامات مذهبی ایران، از دیدگاه زیبائی شناسی می تواند برای ما جای بحث داشته باشد. البته روشن است که چنین تحریکاتی سابقۀ تاریخی متعددی دارد، و نیازی به یادآوری مشهورترین آنها یعنی سلمان رشدی نیست، و همانطور که خود شاهین نجفی توضیح می دهد برای کارهای و شرکت تجاری او خیر نیز بوده است. بعید بنظر می رسد که شاهین نجفی به کار تحریک آمیزی که انجام می دهد آگاه نبوده باشد، و حتی چنین کاری را با برنامه انجام نداده باشد. البته بعید بنظر می رسد. با این وجود چند نکته، برای زیبائی شناسی یا فلسفۀ هنر، در گفتارهای او باید توجه ما بخود جلب کند.

نخستین نکته تعریف او از  هنر و سپس نقشی است که برای هنرمند و بازدید کننده های اثر  قائل می شود. و سپس این تعریف را باید با موضوع محکومیتش تلاقی دهیم.

ولی پیش از همه باید توجه داشته باشیم که در زمینۀ تحریکات جهان اسلام توسط رسانه های غربی، برای نخستین بار است که تحریکات مذهبی به شکل انحصاری متوجه جامعۀ شیعیان می شود و در عین حال می بینیم که تظاهراتی صورت نمی گیرد و هیچکس نیز به «شهادت» نمی رسد. چون که معمولا در اینگونه موارد، طی تظاهرات به شکل سنتی عده ای مسلمان کشته می شوند.

تعریف هنر از دیدگاه شاهین نجفی : ما پیش از این در تحلیل هایمان دربارۀ مفهوم سینمای ایران در محافل بین المللی، و اساسا مفهوم میان فرهنگی ایران، و ایدئولوژی طبقۀ حاکم و اپوزیسیون های انیرانی به عنوان بارزترین جامعۀ بورژوازی وابسته و معامله گر _ طبقۀ حاکمی که دست نشاندۀ قدرت های جهانی و محصول دوران استعمار است _ یاد کرده ایم و به این نتیجه رسیده ایم که مفهوم این سینما و این میان فرهنگی در تمام عرصه ها [حذف سوژه] یا [حذف فاعل شناسنده] است.

اگر با دقت به این بخش از گفتارهای شاهین نجفی که تقریبا در آغاز پرسش و پاسخ ها مطرح می کند توجه کنیم، به نحو خاصی با همین موضوع [حذف فاعل شناسنده] نیز روبرو می شویم. او می گوید «کار است که خودش را به من تحمیل می کند» و در واقع خلق اثر هنری را چیزی فراتر از خود فرد هنرمند تلقی می کند. در نتیجه با تمام آکروباسی هایش برای تعریف هنر، تقریبا می توانیم با اطمینان بگوییم، که دست کم نقش هنرمند را در خلق اثر تنزل می دهد.

سپس تعبیر اثر را نیز به عهدۀ شنونده موکول می کند، و جائی برای نیّت خود هنرمند باقی نمی گذارد.

این موضوع در مورد طرز تلقی محافل مذهبی شیعه در ایران تناقض آمیز از آب در می آید، زیرا در این مورد، شاهین نجفی از حاکمیت شنونده و تعبیر او قطع نظر می کند و می گوید که آنها چیز از هنر نمی دانند، ولی در جای دیگری صراحتا اعتراف می کند که او قصد توهین به مقدسات را نداشته است. ولی تعریف او از هنر در وجه دریافت اثر دچار تناقض می شود.

با تمام انتقاداتی که می توانیم به شاهین نجفی داشته باشیم، با این وجود روی موضوع محکومیت او می توانیم بگوییم، در نگاه اوّل، مقامات شیعه دچار اشتباه شده اند و حق با آنها نیست. زیرا وقتی فردی به شکل رسمی اعلام می کند که این و یا آن موضوع در نیّت او نبوده، ما باید ادعای او را در بست بپذیریم. علاوه بر این می بینیم که موضوع [حذف فاعل شناسنده] تنها منحصر به اپوزیسیون های ایرانی در خارج از کشور نیست، بلکه دستگاه مذهبی نیز از فرد هنرمند در تعیین سرنوشت اثرش و مفهوم اثرش، خلع ید می کند، و علاوه بر این آن مفهومی را که محصول تعبیر خود او بوده می خواهد به هنرمند نسبت دهد (تحمیل کند).

پس چه باید کرد؟ حق با کیست؟ اگر توهین به مذهب و اعتقادات مذهبی در نیّت «هنر مند» نبوده، مقامات مذهبی نمی توانند به شخص او  چنین کاری را تهمت بزنند. مضافا بر این که خود هنرمند از طریق رسانه ها به عموم اعلام کرده است که قصد توهین نداشته است، و اساسا نه علیه مذهب بلکه به نوعی به عنوان رقیب دستگاه مذهبی بیعت گذار  بنظر می رسد، و نگاه تازه ای را به مفاهیم مذهبی مطرح می کند... و حتی همین موضوع را ما می توانیم به نوعی تبانی با دستگاه مذهبی و تبلیغ مذهبی تلقی کنیم. با این وجود آیت الله ها می توانند بگویند، که اگر چه هنرمند با طرح چنین نظریات و بیاناتی توهین به مقدسات نبوده، و کار او حتی نوعی رابطۀ شخصی با این اعتقادات مذهبی بوده، با این وجود «ما» مقامات عالی مذهبی تشخیص داده ایم که مفهوم چنین اثری از دیدگاه اعتقادات مذهبی توهین آمیز است.

یعنی در این جا ما از موضوع نیّت هنرمند، به تأویل یا تعبیر بازدید کننده (وجه دریافتی اثر)، شنوندۀ اثر منتقل می شویم، و این بار موضوع بر سر هر شنونده و یا مصرف کنندۀ اثر هنری نیست، بلکه این بار شنونده یا بیننده  و دریافت کنندۀ اثر «هنری» کارشناس دین و مرجع قوانین و آداب و رسوم مذهبی است.

در اینجا هنرمند چه واکنشی باید نشان دهد؟ مسئلۀ آزادی بیان، و خلاقیت هنری، بی گمان با تحریک احساسات مذهبی و توهین به اعتقادات هر چند خرافی یک گروه اجتماعی از مؤمنین نه الزامی بوده و نه سازگاری می تواند داشته باشد. و علاوه بر این «هنرمند» در نقدی که مطرح می کند، یعنی حالا که امام زمان نیامده و یا نمی خواهد بیاید، حالا نقی تو بیا که ما از این انتظار خسته کننده رها شویم. به عبارتی اگر چه کمی طنز آمیز بنظر می رسد، و حتی در برخی موارد خود مؤمنین نیز از این نوع طنز و شوخی هائی را با اظهار ندامت مابعدی بین هم مطرح می کنند، ولی این موضوع، خارج از اقتدار آیت الله ها، چندان مهم بنظر نمی رسد. ولی موضوع اصلی این است که «نقد هنری» مورد نظر ما، در ربطه با اعتقادات مذهب، مفهوم خاصی را ارتقاء نمی دهد و کار هنری او خالی از والاگرائی بنظر می رسد، به ویژه وقتی آن را در کلیت آثار و شرایط خلق و توزیع آنها در نظر بگیریم. این موضوع را می توانیم با مجسمۀ موسی اثر میکل آنژ مقایسه کنیم. موسی اثر میکل آنژ، شخصیت و داستان پائین آمدن موسی از کوه و رؤیت قوم منحرف شده را به شکل کاملا متفاوتی نشان می دهد، و به عبارت دیگر موسی ی تاریخی را ارتقاء می دهد. این موسی آن موسی ای نیست که در کتاب عهد قدیم از کوه پائین می آید و در عصبانیت و خشونت قتل عام راه می اندازد، بلکه این موسی از آن میکل آنژ است، موسی ی میکل آنژ بر خشم خود چیره می شود، و برای نجات کتیبه و تمدن متعالی از ارتکاب به عمل خشونت بار امتناع می کند، به عبارت دیگر والاگرائی هنرمند در اثرش تحقق می یابد. منظور بذل توجه به ارتقا مفاهیم در اثر هنری است. متأسفانه تمام آثاری که به عنوان اثر هنری عرضه می شود، شانس ورود به جهان هنر را ندارد. از این رو ترانۀ «نقی» نیز به دلیل فقدان والاگرائی از دیدگاه هنری مردود است.

در این جا دوباره به پرسش بالا باز می گردیم. من فکر می کنم که وقتی چنین موردی پیش می آید، و هنرمند به شکل رسمی اعلام می کند که قصد توهین نداشته است، این بیانیۀ او را باید به اثرش منگنه کرد. در نتیجه تا این جا حکم آیت الله ها اشتباه است.  ولی مسئله تمام نشده. چون که کارشناسان مذهبی تشخیص داده اند که این جا توهینی صورت گرفته و شیعیان جراحت روحی دیده اند. در این صورت به هیچ کجای جهان هنر و آزادی بیان لطمه ای وارد نخواهد آمد که هنرمند بیاید و رسما از مؤمنین که تحت تأثیر گفتار توهین آمیز او جراحت روحی دیده اند، معذرت خواهی کرده و اثرش را از رسانه ها حذف کند. و یا آنها را واقعا آنها را متقاعد سازد که توهینی صورت نگرفته است.

ولی شاهین نجفی چنین کاری را انجام نمی دهد، و به نام آزادی بیان و آزادی خلاقیت _ در حالی که وضعیت ممتاز و صاحب امتیاز و آزادی بیان خود را به اشتباه به عنوان واقعیتی همه شمول جلوه می دهد _ و روی موضع به اصطلاح هنر اعتراضی خود پافشاری می کند. و علاوه بر این در گفتارهایش از «قانون من» حرف می زند. شما تصور کنید که یک نفر از بین تمام آدمها بلند می شود و می گوید «قانون من»!

در نتیجه، آزادی بیان، و خلاقیت هنری از دیدگاه شاهین نجفی می تواند توهین به مقدسات دیگران باشد، و در عین حال به شکل متناقضی از «عدم خشونت» حرف می زند. متأسفانه، به دلیل حاکمیت فرهنگ بورژوازی معامله گر و وابسته، بخش عظیمی از محصولات به اصطلاح هنری ما، مانند نوشته های مرحوم ساعدی، به عنوان مثال فیلم نامه و فیلم گاو، اثر هنری نیست، و دائما می بینیم که مفاهیم راکد و نابارور، و ارتکاب به عمل خشونت بار بجای والاگرائی به عنوان اثر هنری عرضه می شود و اتفاقا بار عام نیز پیدا می کند، خصوصا وقتی که از سوی قدرت حاکم پشتیبانی شده باشد.

چون که شما اگر تنها بخواهید از ظلم و ستم حرف بزنید، و مثل اپوزیسیون های ایرانی خارج از کشور و یا شاید داخل کشور، از جنایات و ظلم جمهوری اسلامی بنویسید و فهرست تهیه کنید، کاری انجام نداده اید، نقدی ننوشته و یا مطرح نکرده اید، چیزی خلق نکرده اید، پنجره ای به سوی آینده نگشوده اید. اثر هنری باید تعادل داشته باشد. و علاوه بر این دوران هنرمند مست و ناخودآگاه و تریاکی و قرصی گذشته است. به همین علت است که روشنفکر بودن و یا منتقد بودن در محافل اپوزیسیون های ایرانی خیلی ساده است.

بر این اساس، اگر مقامات عالی مذهبی شیعه در مورد نیت هنرمند و سپس در مورد حکم خودشان دچار اشتباه شده اند، در این جا با توجه به واکنش غیر مسئولانۀ «هنرمند» شاهین نجفی در مقابل جامعۀ مؤمنین، و پافشاری او روی مواضع خودش، می بینیم که در این جا نیتی در کار بوده و هست. و در این صورت تنها می توانیم به غیر عقلانی بودن نوع مجازات تعیین شده و حتی تعیین هر گونه مجازات دیگری برای این نوع موارد، به آیت الله ها اعتراض کنیم. در نتیجه پافشاری شاهین نجفی با تمنای حاکم ساختن «قانون من» در مقابله با قانون همه شمول (نزد شیعیان 12 امامی)، می توانیم بگوییم که نیت هنرمند همانا تحریک افکار عمومی بوده _ و این بار ادعای «هنرمند» است که اشتباه از آب در می آید، و دقیقا نه در راستای تنش زدائی بلکه در راستای تعمیق بخشیدن به تنش حرکت می کند. «شر» می خواهد به نام آزادی بیان «شر به پا کند» و بر این اساس، احتمالا جایگزین سلمان رشدی در رسانه ها شود.

از تمام این موارد می توانیم نتیجه بگیریم که هنرمند حائز شرایط برای استفاده از بورس هنری غرب برای «ایران، تخریب ضروری»، فردی است که بتواند به نماد تنش بین غرب و ایران تبدیل شود و در راستای سیاه نمائی ایران ، ستون های نشریات و روزنامه ها و انترنت را در طول و عرض و شمال و جنوب جهان تغذیه کند.

و کدام خصوصیات آلترناتیو هنری دیگر برای ارباب کار می تواند حائز اهمیت باشد ؟ مجری بی بی سی از شاهین نجفی در مورد چگونگی اخراجش از دانشگاه می پرسد که آیا بخاطر فعالیت های سیاسی بوده و یا فعالیت هنر اعتراضی؟

او با خونسردی تمام ولی با حاضر جوابی خاصی فورا پاسخ می گوید : «هیچ کدام. به دلیل نوع شخصیت من. من آدم سازمان پذیری نیستم و یک فضای بسته را نمی توانم تحمل کنم.»

مجری بی بی سی به نوعی با تبانی پیش ساخته می گوید : شر هستید.

و شاهین نجفی نیز با خنده تأیید می کند و می گوید : «شرارت...سرخوردگی هائی که داخل بود. همۀ اینها دست به دست هم می داد که من بخواهم دائما بشکنم، گاها بی هدف. فقط می خواستم بشکنم. بهر حال ترکش هایش بخود من اصابت می کرد.» (در اطراف دقیقۀ 22 و 23 در ویدئو).

واقعا در اینجا می بینیم که تا چه اندازه خصوصیت اخلاقی و روانی که شاهین نجفی برای خودش قائل می شود با طرح آمریکا و بازار آزاد جهانی برای ایران شباهت دارد. تخریب، تخریب بی هدف. «...بشکنم، گاها بی هدف. فقط می خواستم بشکنم». البته با این تفاوت که طرح آمریکائی ها هدفمند است، ولی از این شکستن های بی هدف می تواند برای اجرای تخریب ایران سوء استفاده کند. و در ایمجا یا دآوری کنیم که چنین گزینشی برای گسترش میان فرهنگی ایران مقدما از سوی غرب امپریالیستی، اروپا و آمریکا، و سپس طبقۀ بورژوازی وابسته و معامله گر، صرفا یک تاکتیک گذرا، یا اتفاقی نیست، چنین گزینشی در بنیادهای فرهنگی طبقۀ حاکم در جامعۀ طبقاتی است، با قطع نظر از موضوع «ایران، تخریب ضروری». غرب امپریالیستی همین سیاست ها را به مردم خود اروپا نیز با شدت و ضعف های متفاوتی تحمیل می کند.

موضوع شر و شرارت و حتی صحبت از اشرار داخل ایران است ...یکی از ترانه های رپ او شاید مفهوم اصلی این شرارت را آزاد کند ( 4) به نام «هذیان» که علاوه بر هذیان های ناشی از قرص و مواد مخدر...در آن مضمون شیطان پرستی کاملا آشکار است. البته این ویدئو با دو فضای مختلف مونتاژ شده، در یکی از این دو فضا شاهین نجفی در بستر هذیان و غیره و دیگری در واقع فضای جهنم است و یک خواننده به انگلیسی می خواند و احتمالا چیز هائی به او می گوید، که احتمالا می توانیم او را شیطان و یا همذات او _ غیر و یا ناخودآگاه او _ در جهنم تعبیر کنیم. در این قطعه وقتی دست به روی صورتش می کشد، انگشترهای نقره فامی در انگشتان شاهین دیده می شود که احتمالا باید از زینت آلات شیطان پرستی باشد. این است آلترناتیوی که غرب برای ایران تدارک دیده است.

این نوشته با یادآوری یک ترانۀ رپ دیگر از شاهین نجفی به پایان می برم «بد از تو» یا «بعد از تو» (5) تشخیص عنوان کمی مشکل است. ولی مضمون ترانه هم جنس گرائی و مجالس عشق بازی جمعی...وارد جزئیات نمی شوم.

در نتیجه به تدریج می بینیم که چهرۀ آلترناتیو های غرب برای ایران چگونه شکل می گیرد و با چه خصوصیاتی به بورسیه و صاحب امتیاز و نمایندۀ فرهنگی و هنری و اعتراضی تبدیل می شود. و همین است «مؤلفه های» اپوزیسیون ایران، از فروغ جاویدان تا ظهور و سقوط جنبش سبز، مؤلفه های جهانی سازی. به عبارت دیگر، گزینش شاهین نجفی به عنوان آلترناتیو، به نوعی با پیشنهادات صلح در دوران جنگ تحمیلی شباهت پیدا می کند، یعنی پیشنهاد و صلح و معامله ای که هرگز برای ایرانیان قابل قبول نیست و تنها راهی که باقی می ماند جنگ است. به عبارت دیگر مفهوم عمیق این میان فرهنگی با سنجه هائی مانند شاهین نجفی به معنای اعلام جنگ است. یعنی موضوعی که حقانیت گفتارهای شاهین نجفی را در مورد عدم خشونت کاملا مردود می سازد.

 

 اجازه دهید که این نوشته را با قطعه ای از کتاب «ایران، تخریب ضروری» نوشتۀ ژان میشل ورنوشه  به پایان ببرم که تمام بحث ما را در اینجا به شکل خلاصه ترسیم می کند :

« بنابراین، «نظم نوین بین المللی» که ایران برای پیوستن به آن به شکل مصرانه ای دعوت شده است، قواعد بازی آن کاملا از پیش توسط ایالات متحده تعریف شده و هدایت می شود. قواعد همواره جهت گیری یکسانی دارد، و عبارت است از متوقف ساختن دفاع، از جمله دفاع طبیعی و فرهنگی ملت ها برای هضم آنها در دیگ بزرگ جهانی گرا، و چنین امری پس از «عصبانی کردن آنها» به مفهومی که در تکیه کلام قدیمی فرانسوی شنیده می شود، یعنی پس از بی حس کردن و از زندگی تهی ساختن آنها، و باز هم یعنی پس از خنثی سازی آنها از دیدگاه جسمی و روحی و روانی.»

 

پی نوشت :

1)میان فرهنگی ایران

http://www.interculturel.blogfa.com/

2) هنرمند را داخل گیومه نوشتم و منظور این است که وضعیت او را به عنوان هنرمند و تأیید اعتبار هنری او را به بعد موکول کنم زیرا که هنر مند بودن و اثر هنری امر روشنی نیست و باید روشن شود، این موضوع در عین حال قویا با یکی دیگر از موضوعات مرکزی ما در بحث زیبائی شناسی در رابطۀ تنگاتنگ قرار می گیرد و آن هم تشخیص اثر هنری اصیل از چیزی است که تنها شبیه اثر هنری می باشد. تشخیص اصل از بدلی. چگونه می توانیم به چنین عملیات کارشناسانه ای دست بزنیم؟

 

3) به عبارت دیگر: گفتگو با شاهین نجفی

http://www.youtube.com/watch?NR=1&v=RAVLwH5sPuc&feature=endscreen

 

Shahin Najafi Ft. Majid Kazemi - Halucination 4)

http://www.youtube.com/watch?v=zYVtA32K6hg

 

 Shahin Najafi - Bad Az To ( Official Music Video ) 5)

http://www.youtube.com/watch?v=iJqSnzvBIeU








June 27th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي